
چه چیزهایی خوش شانسی می آورد؟ نقش باورهای ما چیست؟
حتما تابحال افرادی را دیده اید که همواره به خوش شانسی خود اذعان میکنند؟ دوستی را میشناختم که همیشه اعلام میکرد من قدم خیلی خوبی دارم و تا وارد مغازه ای خلوت میشوم بعد از مدت کوتاهی دیگر جای سوزن انداختن نیست. یا مثلا دوستی که همیشه میگفت من دست پر برکتی دارم و اگر به تو پول بدهم روز پر برکتی خواهی داشت. اما در نقطه مقابل هم افرادی را میشناسم که همیشه از خود می پرسند: "چرا من بدشانسی می آورم؟
از شروع تاریخ بشریت تاکنون فرهنگهای مختلف از شبدر، پای خرگوش، نعل اسب و یشم برای دفع بدشانسی استفاده میکنند. ما از عدد 13 اجتناب می کنیم. ما در خرافات عجیب و غریب شرکت می کنیم: تایگر وودز (گلف باز مشهور) همیشه در آخرین روز مسابقه خود پیراهنی قرمز می پوشید. سرنا ویلیامز دقیقاً پنج بار قبل از اولین سرویس خود توپ را بالا می اندازد. جنیفر آنیستون قبل از پرواز به بیرون از هواپیما ضربه می زند.
مغز ما مشتاق توضیحات است، و گاهی اوقات «بدشانسی» تنها چیزی است که برای توجیه اتفاقات ارائه میکند. اما اگر همیشه از خود میپرسید: «چرا من اینقدر بدشانسی می آورم؟»، ممکن است زمان آن رسیده که تصمیمات خود را دوباره بررسی کنید و باور و ذهنیت خود را ارتقا دهید.
چرا بعضی افراد بد شانس اند؟
ممکن است به نظر برسد که برخی افراد واقعاً بدشانس هستند. "یاماگوچی" به اندازه کافی بدشانس بود که در هر دو حمله اتمی به ژاپن در هیروشیما و ناکازاکی در زمان پرتاب بمب های اتمی حضور داشت. "آنا هاجز" تنها انسانی است که تا به حال مورد اصابت شهاب سنگ قرار گرفته است.
"چرا من در همه چیز بدشانسی دارم؟" در واقع سوال اشتباهیست! باید سوالات درستی از خود بپرسید: اعمال و باورهای خودم چه تاثیری بر شانس من دارد؟ چه کار متفاوتی می توانم انجام دهم تا بتوانم زندگی ای را که می خواهم و سزاوار آن هستم ایجاد کنم؟
چگونه از شر بدشانسی خلاص شویم؟
"ادم هایی که همیشه شانس می آورند را دیده اید؟" در واقع این افراد از شانس برخوردار نیستند - آنها کارهای زیر را انجام میدهند چیزی که بدشانس ها به آن اعتقاد ندارند:
برای خوش شانسی چکار کنم؟
۱. باور کنید که کنترل زندگی به دستان شماست
افراد موفق میدانند که پاسخ به این سوال "چرا من چنین بدشانسی دارم؟" مهم نیست، زیرا آنها سرنوشت را به دستان خود رقم میزنند. آنها ذهنیت رشد دارند. آنها مسئولیت زندگی خود را بر عهده می گیرند - و معتقدند که به تنهایی می توانند زندگی خود را به یک شاهکار تبدیل کنند.
۲. مدام از بدشانسی هایتان نگویید!
وقتی مشکلات خود را به گردن بدشانسی می اندازید، داستانی از زندگی خود برای خود تعریف می کنید که ناتوان کننده است. شما در چرخه ای از باورهای محدود کننده گیر می کنید که شما را از اقدام باز می دارد. حتی ممکن است باور داشته باشید که مستحق بدشانسی هستید. برای شکستن این چرخه، باید داستان خود را به داستانی تغییر دهید که مبتنی بر باورهای توانمند باشد.
۳. مدام از خوش شانسی هایتان بگووید!
جایی که تمرکز می رود، انرژی جریان می یابد. اگر روی شکست تمرکز کنید، بیشتر از آن بدست خواهید آورد. اگر روی موفقیت تمرکز کنید - حتی اگر هنوز آن را تجربه نکرده باشید - بیشتر بدست خواهید آورد. چون : «هر چیزی که دائماً به آن فکر می کنید و روی آن تمرکز می کنید، به سمت آن حرکت می کنید. سعی کنید همیشه از خوش شانسی خود برای دیگران تعریف کنید تا برایتان باور شود که انسانی خوش شانس هستید.
۴. به دنبال یافتن الگوهای بد شانسی نباشید!
وقتی اتفاقات بدی می افتد چه واکنشی نشان می دهید؟ آیا اجازه می دهید روی طرز فکر شما تأثیر بگذارد، خلق و خوی شما را پایین بیاورد لازم نیست در الگوهای فکری منفی مانند "چرا من در همه چیز بدشانسی دارم؟" فرو بروید. یاد بگیرید که چگونه این الگوها را تشخیص دهید و آنها را قطع کنید و به جای آنها کلمات و افکار مثبت را جایگزین کنید. وقتی کلمات خود را تغییر می دهید، زندگی خود را تغییر می دهید.
۵. مشکلات را به عنوان هدیه ببینید
وقتی اتفاقات بد برای افراد موفق می افتد، نمی پرسند "چرا من بدشانسی دارم؟" آنها می پرسند: "درس این اتفاق چیست؟" هر مشکلی یک هدیه است - بدون مشکلات ما رشد نخواهیم کرد." دیدگاه خود را تغییر دهید و موانع را بهعنوان فرصتهایی برای رشد ببینید، اگر میخواهید شانس خود را تغییر دهید، این نگرش ضروری است.
۶. شکر گذاری و قدردانی را تمرین کنید
وقتی شکرگزار هستید، ترس ناپدید می شود و فراوانی ظاهر می شود! قدردانی کامل نمی تواند با احساسات منفی همراه باشد، و این همان چیزی است که آن را به ابزار قدرتمندی برای تغییر بدشانسی تبدیل می کند. وقتی تصمیم می گیرید به جای چیزهایی که از دست داده اید، روی فراوانی زندگی خود تمرکز کنید، احساس شادی و رضایت بیشتری خواهید داشت. و افراد خوشحال و راضی وقت خود را با این فکر تلف نمی کنند که "چرا من چنین بدشانسی هایی دارم؟"
۷. با ترس های خود روبرو شوید
آیا از شکست در تجارت می ترسید؟ از آسیب پذیری در عشق می ترسید؟ از اینکه دیگران در مورد شما چه فکری کنند می ترسید؟ این ترسها نتیجه بدشانسی نیستند، بلکه علت آن هستند. منبع این ترس ها را پیدا کنید و بد شانسی های شما از بین خواهند رفت.
۸. اقدام گسترده ای انجام دهید
می توانید شرط ببندید که تایگر وودز و سرنا ویلیامز دور هم ننشسته اند و فکر می کنند "چرا من اینقدر بدشانسی دارم؟" پس از تجربه شکست آنها دوباره برخاستند و اهداف بزرگتری را تعیین کردند. ریسک های بزرگ تری را پذیرفت. تصمیمات سختی میگرفتند و اعتقادی غیرقابل توقف داشتند. آنها هرگز حتی به بدشانسی فکر نمی کردند - آنها دست به اقدام زدند. خوزه مورینیو (سرمربی مطرح فوتبال) میگوید: من از تمام بردها و باخت هایم آموختم که که هرچه بیشتر تلاش کنم خوش شانس تر خواهم شد!