انصراف از دانشگاه: در جستجوی اشتیاق
امروز میخواهم در مورد دغدغهای صحبت کنم که شاید بسیاری از شما با آن همذاتپنداری کنید: بیعلاقگی به رشتهی تحصیلی و تردید در ادامه تحصیل.
من خودم دانشجوی رشته مشاوره هستم و با وجود قبولی در دانشگاهی خوب، از همان ترم اول با بیانگیزگی و عدم علاقه به این رشته دست به گریبان بودهام. حتی امتحاناتم را به سختی پشت سر میگذاشتم و از درسها و استادان دلزده شده بودم.
در این میان، به دنبال راهحلهایی برای رهایی از این وضعیت گشتم. با مشاور صحبت کردم، اما افسردگی بعد از کنکور و خستگیهای آن دوره را دلیل این بیعلاقگی میدانست. در ترم دوم هم با انگیزهای دوباره شروع کردم، اما باز هم بیفایده بود.
یکی از جوابهایی که توجه مرا به خود جلب کرد، این بود: "شرایط بیرونی نیست که وضعیت درونی ما را به وجود میآورد، بلکه این وضعیت درونی ماست که شرایط بیرونی را رقم میزند."
این جمله جرقهای در ذهنم روشن کرد. شاید به جای تلاش برای تغییر شرایط بیرونی، باید روی تغییر نگرش و باورهای درونی خودم تمرکز میکردم. شاید اگر به جای تمرکز بر بیعلاقگی به رشته، به دنبال نقاط مثبتی در آن میگشتم، انگیزهای برای ادامه تحصیل پیدا میکردم.
شاید اگر به جای ترس از آینده، بر تواناییها و علایق خودم تمرکز میکردم، شجاعت تغییر مسیر را به دست میآوردم. و شاید اگر به جای حسرت گذشته، به فرصتهای حال و آینده میاندیشیدم، مسیر درست زندگیام را پیدا میکردم.
هنوز در ابتدای این سفر هستم و نمیدانم در نهایت چه تصمیمی خواهم گرفت. اما یقین دارم که با تغییر نگرش و باورهایم، میتوانم به شور و اشتیاق درونیام دست پیدا کنم و در مسیری قدم بگذارم که مرا به خوشبختی و رضایت رهنمون میکند.