profile image

بخش هایی از کتاب ثروتمندترین مرد بابل

یاسر حسنعلی زاده-
0
4
127

جورج سیموئل کلاسون روش منحصر به فردی را برای آموزش قوانین مالی انتخاب کرده است؛ زبان داستان. او به جای اینکه از قوانین خشک و خسته کننده مالی و اقتصادی صحبت کند یا از راهنماها و دستورالعمل‌های انعطاف‌ناپذیر کمک بگیرد، با کمک داستان، ما را به سفری جذاب به بابل می‌رود. شهری که حالا هرچند روی نقشه وجود ندارد، اما در زمان سرپا بودنش، ثروت بی‌شماری داشت. دو مرد که با وجود کار زیاد، همچنان فقیر هستند، نزد ثروتمندترین مرد بابل، آرکاد می‌روند تا به آن‌ها اصول کسب درآمد را بیاموزد…

این کتاب اصول اولیه کسب ثروت را به ما آموزش می‌دهد. تمام افرادی که در دنیای سرمایه‌گذاری اقتصاد حرفی برای زدن دارند، این کتاب را یکی از منابع الهام خودشان می‌دانند. بنابراین خواندن این اثر می‌تواند برای تمام کسانی که به دنبال کتابی مفید در زمینه استقلال مالی می‌گردند، مفید باشد.

بخش‌هایی از کتاب ثروتمندترین مرد بابل

با عزم جزم، همه‌ی انسان‌ها در همه‌ی دوران‌ها از مشکلات رهایی می‌یابند و به موفقیت هدایت می‌شوند و برای کسانی که به نیروی جادویی آن پی برده باشند همچنان ادامه خواهد داشت. با عزم جزم می‌توان مسیر را پیدا کرد.

برخی از کار متنفرند. برخی آن را دشمن سرسخت خود می‌دانند. بهتر است با آن مثل یک دوست رفتار کنی، آن را دوست داشته باش. از اینکه سخت هست ناراحت نشو. اگر به فکر ساختن یک خانه‌ی خوب باشی چه اهمیتی دارد که تیرآهن چقدر سنگین است یا چاه آب برای درست کردن گچ چقدر دور! با عزم جزم می‌توان مسیر را پیدا کرد.

خوب است که گره از مشکل کسی باز کنی. خوب است که سایه‌ی شوم سرنوشت را از روی زندگی کسی برداری. این کار به پیشرفت و بیشتر شدن شهروندان کارآمد در جامعه می‌انجامد؛ اما کمک باید معقول باشد. نه مثل خر کشاورز که برای کمک به دیگران بار آن‌ها را هم به دوش خود بگذاریم. اگر می‌خواهی به دوستت کمک کنی، طوری عمل نکن که مجبور بشوی بار دوستت را هم تو بکشی.

خوش‌شانسی به خاطر تعلل و امروز و فردا کردن‌ها به باد رفته است، اما این غیر عادی نیست، روحیه‌ی تعلل در همه‌ی ما وجود دارد. همان‌طور که همه‌ی ما آرزوی پولدار شدن داریم وبارها شده فرصتی در برابر ما قرار گرفته است و آن را به اصرار روح تعلل به تأخیر انداخته‌ایم.

فرزندان من، این اولین راه علاجی است که من برای کیف خالی از پولم پیدا کردم. از هر ده سکه، یک سکه در کیف باقی می‌ماند. نه سکه برای مخارج برداشته می‌شود.

تا در این دنیا هستید از زندگی لذت ببرید. خود را در مضیقه قرار ندهید تا پول بیشتری پس‌انداز کنید. اگر یک‌دهم از درآمدتان را به‌راحتی می‌توانید کنار بگذارید به همین مقدار رضایت دهید. با بقیه‌ی درآمدتان زندگی کنید، خساست به خرج ندهید و از خرج کردن نترسید. زندگی زیباست و زندگی سرشار از نعمت‌های ارزشمند و لذت‌بخش است.

جاده‌ی ثروت را وقتی پیدا کردم که بخشی از درآمدم را برای خودم نگه داشتم؛ بنابراین تو هم باید این کار را بکنی. بعد به من نگاهی کرد و برق نگاهش تا عمق وجودم نفوذ نمود و دیگر چیزی نگفت. پرسیدم: همه‌اش همین بود؟ او پاسخ داد: همین کافی است که یک چوپان را به یک وام‌دهنده تبدیل کند. من پرسیدم: مگه درآمد هر کسی مال خودش نیست؟ او پاسخ داد: اصلاً و ابداً. بگو ببینم مگه تو پول به خیاط نمی‌دهی؟ به کفاش چی؟ برای خورد و خوراک چی؟ پول نمی‌دهی؟ می‌توانی بدون خرج کردن در بابل زندگی کنی؟ چه چیزی داری که نشان‌دهنده‌ی درآمد ماه گذشته‌ات باشد؟ درآمد سال گذشته چی؟ ای احمق! تو به هر کسی پول می‌دهی الّا خودت! ابله! تو برای دیگران کار می‌کنی. هم بردگی می‌کنی هم در ازای خورد و خوراک و پوشاکی که اربابت به تو می‌دهد کار می‌کنی. اگر یک‌دهم درآمد هر ماه خودت را کنار بگذاری، طی ده سال چقدر می‌شود؟ من که هنوز حساب و کتاب یادم نرفته بود. جواب دادم: برابر درآمد یک سال من.

کسی که قرض دارد باید هر چه سریع‌تر با تمام قدرت آن را پرداخت کند؛ هرگز چیزی را که قادر به پرداخت وجه آن نیست، مطالبه نکند.

هر کاری پیش از انجام و تکمیل به صورت یک آرزو است. آرزوهای تو باید قاطع و جدی باشند. آرزوهای کلی، آرزوهای ضعیفی هستند. آرزوی پولدار شدن آرزوی باطلی است، اما آرزوی داشتن پنج سکه‌ی طلا آرزوی ملموسی است و هر کسی می‌تواند آن را پیگیری کند و به سرانجام برساند.

بی‌شک اعمال ما توسط افکار ما جهت‌دهی می‌شوند و همین‌طور افکار ما جهت خود را از فهم و درک ما می‌گیرند. موفقیت به معنای دستاوردهای حاصل از توانایی‌ها و تلاش‌های ماست. 

محافظت مناسب، لازمه‌ی دوام و تداوم ماست. هرچه شکم خالی‌تر باشد ذهن انسان بهتر کار می‌کند؛ همان‌طور که هر چه شامه‌ی انسان حساس‌تر باشد بو و عطر غذا را بهتر استشمام می‌کند.

اگر کسی شانس می‌خواهد باید قدم‌هایش را سریع بردارد

هزینه‌های ضروری را با خواسته‌هایتان اشتباه نکنید. هر یک از شما به اتفاق خانواده‌، خواسته‌هایی دارید که بیشتر از درآمد شماست؛ بنابراین آیا تا کنون درآمدتان را صرف این خواسته‌ها کرده‌اید. یا خواسته‌های زیادی مانده که هنوز برآورده نکرده‌اید.

پس بخشی از درآمد مال خودت هست که باید آن را نگه‌داری، مهم نیست که درآمد تو چقدر کم و ناچیز هست. فقط نباید کمتر از یک‌دهم درآمدت رو کنار بگذاری. مقدار آن می‌تواند بیشتر هم باشد اما به شرط آنکه از عهده‌ی آن برآیی. اول از همه به خودت پرداخت کن. بعد، از آنچه باقی می‌ماند بابت مخارج روزمره استفاده کن.

یک مرد هیچ‌وقت ثروتش را در کیف پولش نمی‌گذارد. مطمئن باش که یک کیف هر چقدر هم که از پول پر باشه اگر جریان سکه‌های طلا به آن قطع بشه و دوباره پر نشه خیلی زود خالی می‌شه.

....