
آرزو
خیلی از آدم ها حق آرزو کردن خیلی از چیزها را به خود نمیدهند .مثلا اگر در خیابان انسانی شبیه خودمان را دیدیم که سوار بر ماشینی مدل بالا مشغول جولان است باید به او اجازه دهیم که بتازد و در عین حال اصلا خیال داشتن چنین ماشینی را در سر نپرورانیم. چرا که اساسا اینجور آرزوها برای ما جایز نیست و باید به آرزوهای کوچک و دست یافتنی تری فکر کنیم. استدلال هایی مثل اینکه تو باید اول شکم خودت را سیر کنی بعد به فکر ماشین بیافتی و یا اینکه هزینه تعمیر و نگهداری ماهیانه این ماشین ها از درآمد فصلی من و تو بالاتر است و یا با لباس مندرس و قیافه کارگری و در هم ریخته سوار این قبیل ماشین ها شدن موجب خنده و مضحکه خواهد بود و هزاران استدلال بازدارنده دیگر باعث می شوند که من و شما با وجود اینکه ته دلمان سوار شدن بر چنین ماشین مدل بالایی را طلب می کند و می توانیم لااقل در خیال خود چنین آرزویی داشته باشیم. از پایه قید این آرزو را می زنیم و اصلا به آن فکرنمی کنیم.
اما اما اما قانون جذب به ما می گوید که اصلا نگران قدوقواره آرزو و همینطور قدوقواره خودمان نباشیییییییییییییم و هر وقت چیزی را دیدیم و به نظررسید که می خواهیم بدون هیچ نگرانی آن را طلب کنیم و بخواااهییییییییم و قضاوت در مورد اینکه این آرزو دست یافتنی است یا نه و همینطور امکان برآورده شدن و احتمال اجابت آن دعا و آرزو را اصلا در فکر خود راه ننننننننننندهیم.
وقتی طبق قانون جذب خود کاینات می پذیرد که آرزوی درونی تک تک ما آدم ها را با به کار گیری تمام اجزای طبیعت اجابت کند ، دیگر دلیلی برای نگرانی از بابت هزینه و امکان پذیری اجابت آرزو وجود ندارد و کار من و شما می شود فقط خواستن و منتظر اجابت شدن