تجسم، احساس خوب، رها کردن: فرمول اصلی قانون جذب

تجسم، احساس خوب، رها کردن: فرمول اصلی قانون جذب

در میان انبوه انسان‌ها، هر کدام داستان خود را دارند، داستانی از تلاش، امید، و گاه ناامیدی. اما در این میان، داستان‌هایی هستند که نغمه‌ای متفاوت سر می‌دهند، داستان‌هایی از معجزه، از قدرت باور و از تجلی آرزوها. داستان زنی که در ادامه می‌خوانید، یکی از این داستان‌های الهام‌بخش است.

زنی که در این داستان از او یاد می‌کنیم، مدتی بود که در جستجوی شغلی مناسب بود، اما هر بار با درهای بسته روبرو می‌شد. ناامیدی کم‌کم در حال ریشه دواندن در دلش بود تا اینکه روزی به یاد کتابی افتاد که چند سال پیش مطالعه کرده بود، کتابی با عنوان "راز". او دوباره کتاب را به دست گرفت و غرق در دنیای راز و شگفتی‌های قانون جذب شد. با الهام از آموزه‌های این کتاب، تصمیم گرفت که بار دیگر با قدرت و ایمانی نو قدم در مسیر آرزوهایش بگذارد.

او هر روز به پارک می‌رفت و از زیبایی‌های طبیعت لذت می‌برد. با تمام وجود احساس شادی و شکرگزاری می‌کرد و آرزوی خود را برای داشتن شغلی در شرکتی خاص، به وضوح و با احساس در دفترچه‌ای می‌نوشت، گویی که این آرزو به حقیقت پیوسته است. یک روز که با احساسی عالی در پارک قدم می‌زد، پس از خواندن بخشی از کتاب راز، در دفترچه خود نوشت: "من در شرکت [x] کار می‌کنم. من از این شغل و حقوقم راضی و سپاسگزار هستم."

او با اطمینان کامل به اینکه به زودی به آرزوی خود خواهد رسید، تاریخ رسیدن به این هدف را تا کریسمس تعیین کرد. هفته‌ها گذشت و او هر روز با شور و اشتیاق به زندگی ادامه می‌داد و از تک تک لحظاتش لذت می‌برد. یک هفته پس از نوشتن آرزویش در دفترچه، ناگهان دوستش با او تماس گرفت و از او خواست که برای مصاحبه شغلی به اتاق بازی دوستش برود.

با اینکه شغل در اتاق بازی، شغل ایده‌آل او نبود، اما به دلیل نیاز مالی، تصمیم گرفت که در مصاحبه شرکت کند. در کمال تعجب، او در مصاحبه پذیرفته شد و کار خود را در اتاق بازی آغاز کرد. هرچند این شغل، شغل آرزوی او نبود، اما او با خوشرویی و اشتیاق به سر کار می‌رفت و در اعماق وجودش حس می‌کرد که این شغل موقتی است و به زودی به آرزوی اصلی خود خواهد رسید.

حدود سه هفته از شروع کار او در اتاق بازی می‌گذشت که روزی مادرش او را به محل کارش می‌رساند. در حین خرید نوشیدنی، پسری که پشت پیشخوان بود، به او گفت که برایش شغلی در شرکتی که آرزویش را داشت، پیدا کرده است.

در ابتدا، زن باورش نمی‌شد، اما پسر با شور و اشتیاق آدرس شرکت را به او داد. زن که از خوشحالی اشک شوق در چشمانش حلقه زده بود، به خانه برگشت و با اشتیاق فراوان، رزومه خود را برای شرکت فرستاد. چند روز بعد، با او تماس گرفته شد و برای مصاحبه دعوت شد. او با تمام توان در مصاحبه شرکت کرد و سرانجام، خبر خوش استخدامی در شرکت آرزوهایش را دریافت کرد.

این داستان، نمونه‌ای از قدرت شگفت‌انگیز قانون جذب است. زنی که در این داستان از او یاد کردیم، با استفاده از قدرت تجسم، احساس خوب و رها کردن، توانست شغل دلخواه خود را در شرکتی که آرزویش را داشت، پیدا کند.

این داستان به ما می‌آموزد که با باور به قدرت درون و تمرکز بر خواسته‌ها، می‌توان به هر آرزویی دست یافت

به اشتراک گذاری این مقاله با دوستان


Join the Conversation